عشق فقط عشق علی رهبر فقط سید علی
هرگز به غیر جانان ما جان نمی فروشیم جان می دهیم اما جانان نمی فروشیم دشمن اگر ببخشد کاخ سفید خود را یک تار موی رهبر بر آن نمی فروشیم امیر قافله عشق سید علی الحسینی خامنه ای کپی برداری ازمطالب با ذکر منبع ویک صلوات بلامانع می باشد.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان فدائیان رهبر و آدرس fadaianrahbar.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 52
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 52
بازدید ماه : 266
بازدید کل : 11390
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1

کـد سـتـاره بـه دنـبـال مـوس

آمار مطالب

کل مطالب : 20
کل نظرات : 10

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 52
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 52
بازدید ماه : 266
بازدید سال : 1120
بازدید کلی : 11390
شاهین نجفی در انتظار مرگ


تعداد بازدید از این مطلب: 451
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


امام هادی

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 347
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ساعت آقا

 ساعت

تعداد بازدید از این مطلب: 412
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عشق یعنی....

عشق یعنی یک خمینی سادگی

عشق یعنی با علی دلدادگی

 

عشق یعنی دست تو پرپر شده

عشق یعنی یک علی رهبر شده

 

عشق یعنی لا فتی الا علی

عشق یعنی رهبرم سید علی

تعداد بازدید از این مطلب: 448
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جانم فدای رهبر

 

خون دل خورديم و عهد نشكستيم

عهدي كه با امام و سيد علي بستيم

چون هست فداكاري ما مدام

در روز خطر دوباره هستيم

تعداد بازدید از این مطلب: 426
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چفیه

چفیه ای که بر دوش رهبرمان است ! فریاد می دارد که
جنگ تمام نشده ...!
و همه ی ما در این فضای مجازی افسران این جنگ نرم هستیم !!×
دل نوشت:
ما از خم پر جوش ولایت مستیم
عهدی ازلی با ره مولا بستیم
گفتند وظیفه چیست در این هنگامه
ما افسر جنگ نرم آقا هستیم.

 

siTXAXYF_535.jpg

تعداد بازدید از این مطلب: 424
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شعر زیبا در مورد آقای خامنه ای

 

"بسم الله الرحمن الرحیم"

من عاشـق آن رهبــر نورانــی خـویشم
آن دلبــر وارستــۀ عـرفـانـی خــویشم
عمـری است غمیـنم ز پریشانـی آن یار
هـر چنـد که محزون ز پریشانی خویشم
در دام بـلایت شـده ام سخـت گرفتـار
امـواج بـلای دل طوفــانــی خـویشم
چون نقـش نگـارین تو بر دیـده در اُفتــد
گمگشتــۀ این دیـدۀ بـارانــی خـویشم
زان لحظه که مجنون شدم از زلف سیاهت
در کوهم و در دشـت و بیـابـانی خـویشم
از شـوق وصال تو چه ویرانـه شد این دل
چندی است که شاد از دل ویـرانی خویشم
یک لحظه پشیمان نشدم از غم آن دوست
عمری است که مشغول نگهبـانی خـویشم
دل کنـده ام از عـالـم دنیــایـی ولیکـن
دلـبستــۀ آن یـار خـراسـانــی خـویشم
تـوفیـق زیـارت بـه جمـالـش نـدهنــدم
این غــم به که گویم غم پنهانـی خـویشم
زان روز که در بنـد نگـاه تـو اسیـرم
افسـردۀ دیـدارم و زنـدانــی خـویشم
سرباز و نگهبـانـم و هم حامـی جـان از
جـمهـوری اسـلامـی ایـرانــی خـویشـم
من گـرچـه در ایـن دایـره شاعـر نیم امّـا
تضمیـن گـر شعریش به نـادانـی خویشم

 

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 525
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چادرم را دوست دارم

با چادر مشکی ساده از پیاده رو رد میشوی
چه حس خوبی است...
چشم هوسبازان تو را نمی بیند!
توجه آنها را جلب نمی کنی!
از روی لذت نگاهت نمی کنند!
چادرم!
دوستت دارم که در عین زیبایی ، توجه کسی را به خود جلب نمیکنی
....

-------------------------------------------------------------------------------------------------------



+ چادری که باشی راننده تاکسی در جواب سلامت میگه : سلام خانـــوم ...

 

+ چادری که باشی حتی جنتلمن ترین هاش هم میدونن که نباید دستشونو دراز کنن و بخوان

که بهشون دست بدی ...

+ چادری که باشی تنها سیاهی که ازت دیده میشه چادرت ِ ، نه خط چشمت ...

+ چادری که باشی یه فروشنده ای هم پیدا میشه که با اکراه بهت بگه : " خانوم این دامنی

که انتخاب کردین کوتاهه اگه میخواین بیارم؟ " بعد تو با خودت بگی لابد فروشنده فکر میکنه

من همیشه چادر سَرَمه !

+ چادری که باشی نزدیک پله برقی کمی مکث میکنی تا چادرتو جمع و جور کنی ...

+ چادری که باشی وقتی می بینی دو سه متر بعد از رد کردن حراست ، دخترا چادراشون رو

مچاله میکنن و تو کیفشونو و حس پیروزی رو با ولع مزه مزه میکنن ، دلت میشکنه ...

+ چادری که باشی قید کوله پشتی رو میزنی ، هر چند با هر بار دیدنش دلت ضعف میره ...

+ چادری که باشی سرت بالاست ، نگاهت پایینه ...

+ چادری که باشی تو هر سطح براقی چادرتو چک میکنی نه میزان پوش موهاتو ...

+ چادری که باشی یه جاهایی ترجیح میدی دیده ها و شنیده هاتو به روی خودت نیاری ...

+ چادری که باشی همیشه قیمت پارچه چادری رو میدونی ...

+ چادری که باشی یه وقتایی زود مورد قضاوت قرار می گیری ... یه وقتایی زود بهت برچسب ِ

[خشک مقدس] میزنن ...

+ چادری که باشی هستن آدمایی که بخوان انتقام تضادشون با جامعه و نظام رو از تو بگیرن !

 

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

82.pngحجاب آسمانـــی تـــرین راه برایِ رسیــــدَن به خـــداستـــ82.png

http://axgig.com/images/17388477891575121168.jpg

 

امام خـــــامنه ای:

حجاب مايه‌ ى تشخص و آزادى زن است ؛

برخلاف تبليغات ابلهانه و ظاهربينانه‌ى ماديگرايان، مايه‌ ى اسارت زن نيست .

زن با برداشتن حجاب هاى خود ، با عريان كردن آن چيزى كه خداى متعال و طبيعت پنهان بودن

آن را از او خواسته ، خودش را كوچك ميكند ، خودش را سبك ميكند ، خودش را كم‌ ارزش ميكند

حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذارى زن است، سنگين شدن كفه‌ى آبرو و احترام اوست ؛

اين را بايد خيلى قدر دانست و از اسلام بايد به خاطر مسئله‌ى حجاب تشكر كرد ؛

اين جزء نعمتهاى الهى است !

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

 
 
من زیبایی را دوست دارم، تو نیز.
 
من آزادی را دوست دارم، تو نیز.
 
من آسایش را دوست دارم، تو نیز.
 
من رضاء را دوست دارم، تو نیز.
 
من حجاب را دوست دارم، تو اما نه!
 
من به چادر‌‌ بر سرم افتخار می‌کنم، تو اما گویا سنگینی نواری بر سرت آزاردهنده است!
 
این‌جاست فرق من و تو؛
 
من زیبایی را برای خود و خانواده‌ام می‌خواهم و تو برای غیر.
 
من آزادی روح‌ام را می‌خواهم و تو آزادی نفس‌ات را.
 
من آسایش دو دنیا را می‌خواهم و تو آسایش دنیای دنی را(هرچند که از همان هم محرومی!).
 
من رضای الله را می‌خواهم و تو رضای الاه را.
 
یادت بیاورم؛
 
حجاب را من نخواسته‌ام؛
 
معبود و معشوق‌ات خواسته‌است.
 
عاشق هم که جز رضای معشوق، چیزی نمی‌خواهد!

 ------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

 

شعر درمورد حجاب و عفاف

 

 رخت ِ زیبای آسمانی را
خواهرم با غرور بر سر کن
نه خجالت بکش نه غمگین باش
چادرت ارزش است، باور کن


بوی ِ زهرا و مریم و هاجر
از پر ِ چادرت سرازیر است
بشکند آن قلم که بنویسد:
"دِمُدِه گشت و دست و پا گیر" است

 

  توی بال ِ فرشته‌ها انگار
حفظ وقت ِ عبور می‌آیی
کوری ِ چشم‌های بی‌عفت
مثل یک کوه نور می‌آیی


حفظ و پوشیده در صدف انگار
ارزش و شأن خویش می‌دانی
با وقاری و مثل یک خورشید
پشت ِ یک ابر ِ تیره می‌مانی

 

 

خسته‌ای از تمام مردم شهر
از چه رو این‌قدر تو غم داری؟
نکند فکر این کنی شاید
چیزی از دیگران تو کم داری!


قدمت روی شهپر جبریل
هر زمانی که راه می‌آیی
در شب ِ چادرت تو می‌تابی
مثل یک قرص ِ ماه می‌آیی

 

سمت ِ جریان ِ آب‌ها رفتن
هنر ِ هر شناگری باشد
تو ولی باز استقامت کن
پیش ِ رو جای بهتری باشد


پر بکش سمت اوج می‌دانم
که خدا با تو است در همه‌جا
پر بزن چادرت تو را بال است
و بدان می‌برد تو را بالا

 

 

در زمانی که شأن و ارزش جز
به دماغ و لباس و ماشین نیست
توی چادر بمان و ثابت کن
ارزش واقعی زن این نیست

تعداد بازدید از این مطلب: 389
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تصاویر زیبا عشق به رهبرم

تعداد بازدید از این مطلب: 593
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


آقا جونم تولدت مبارک

بهار های شگفتی در راه است

 

فردا گلی میشکوفد

که باد ها را پر پر میکند

اقای من برای امدنت زود هم دیر است

اقا جان میگویند هر وقت دانش اموزان سر کلاس حاضر باشند معلم می اید اقا جان کداممان حاضریم ؟

ای شیعیان بلندترین ارتفاع برای سقوطمان افتادن از چشمان مهدی فاطمه است

اقا جان ب حق مادر پهلو شکسته ا ت نگذار از نگاهت بیافتیم

اقا جان اگر العجل بگویم و برای ظهور اماده نشویم کوفیان اخر الزمانیم

خدایا انچنان زمین گیرمان نکن که هنگام ظهور مولا توان برخواستن نداشته باشیم

 

تعداد بازدید از این مطلب: 372
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چفیه آقا جونمو عشقه

آقا جان دلم گرفته

دلم برای چفیه ی سفید رهبری تنگ شده

برای چادر به کمر بستن و به امید یک لحظه دیدنتان دویدن

برای تلالو افتاب تو یه روز گرم با زبون روزه

دلم نماز میخواهد .. نمازی که به شما اقتدا شود آقای خوبی ها

تعداد بازدید از این مطلب: 426
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دانه برنج

دانه های برنج را که دانه دانه از روی پارچه سفید جمع می کند
دانه های جمع شده را که می ریزد کنار غذای هنوز خورده نشده!
تازه می فهمم کشیده شدن امتداد آن پارچه سفید
از روی میز تا روی پاهایش ، برای تمیز ماندن عبایش نیست ؛
برای تمیز ماندن برنج هاست
که از قاشق که می افتند ، از خوردن نیفتند …
با یک دست و آن هم با دست چپ ، غذا خوردن سخت است ؛ گاهی برنج ها می ریزد دیگر…

تعداد بازدید از این مطلب: 360
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


یادمان باشد فاطمه تنها ۱۸ سال داشت

چرا حجابت رو رعایت نمی کنی..... چون هنوز بچه ام و تنها ۱۸ساله امه

چرا نماز نمی خونی ....... چون هنوز بچه ام و تنها ۱۸ساله امه

چرا بانامحرم حرف می زنی ........چون بچه هستم و تنها ۱۸ساله امه

چرا و چون های زیادی

ولی  یادمان باشد فاطمه هم تنها ۱۸سال داشت

تعداد بازدید از این مطلب: 425
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرزند شهید

زل زده بود به خاک شلمچه

گفت:شلمچه؟

اگه عروسکمو بهت بدم

بابامو بهم میدی؟

تعداد بازدید از این مطلب: 440
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اول حجاب فاطمی

 

اول حجاب فاطمی

بعد عزادار فاطمی

 

 

خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟
خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و
به محـــل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...
دردش گفتنی نبود....!!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح
نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را
به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...
امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!
احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب
شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد...
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته...!

تعداد بازدید از این مطلب: 335
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0



عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود